معنی ایمة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ایمه. [اَ م َ] (ع اِ) بیوکی. (منتهی الارب) (از آنندراج). بیوکی و عروسی. (ناظم الاطباء). و منه الحدیث: انه کان یتعوذ من الایمه. (منتهی الارب).

ایمه. [اَ م َ] (ع مص) ناکدخدا ماندن زن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و چنین است بی زن ماندن مرد. (از اقرب الموارد). بی شوهر شدن زن و بی زن شدن شوهر. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی).

ایمه. [اَ ی ِم ْ م َ] (ع اِ) ائمه. ج ِ امام. (غیاث اللغات) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). پیشوایان و امامان.
- ایمه ٔ اثناعشر، دوازده امام. (از ناظم الاطباء). رجوع به ائمه شود.
- ایمه ٔ جماعت، پیشنمازان.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر