معنی ایشه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ایشه. [ش َ / ش ِ] (اِ) بیشه و جنگل. (برهان) (شرفنامه ٔ منیری) (آنندراج). || جاسوس. (برهان) (آنندراج) (شرفنامه ٔ منیری) (جهانگیری) (مؤید الفضلاء). جاسوس کردار:
در کوی تو چو ایشه همی کردمی نگاه
دزدیده تا مگرت ببینم به بام در.
شهید.
و رجوع به ابیشه شود.
|| چاپلوس. (برهان) (آنندراج) (شرفنامه ٔ منیری) (جهانگیری) (مؤید الفضلا). رجوع به آیشه شود.

فرهنگ عمید

جاسوس، خبرکش،

گویش مازندرانی

با خیش شخم زدن

فرهنگ فارسی هوشیار

خبر چین، جاسوس

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر