معنی ایتام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ایتام. [اَ] (ع اِ) ج ِ یتیم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج):
آنگاه بباید ستمگران را
داد ضعفا داد و داد ایتام.
ناصرخسرو.
مال ایتام و عجایز چون شیر مادر حلال دانند. (گلستان سعدی).
الحق امنای مال ایتام
همچون تو حلال زاده یابند.
سعدی.

ایتام. (ع مص) یتیم دار شدن زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یتیم قرار دادن کسی را. (از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ یتیم، بی پدران و بی مادران.

فرهنگ عمید

یتیم

حل جدول

جمع یتیم

فرهنگ فارسی هوشیار

یتیم دار شدن زن، جمع یتیم

فرهنگ فارسی آزاد

اَیْتام، بی پدرها، کسانیکه قبل از بلوغ پدرشان را از دست داده باشند (مفرد: یتیم)،

پیشنهادات کاربران

فرزندان یتیم

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر