معنی اکیل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اکیل. [اَ] (ع ص) اکول. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بسیارخوار. (دهار). || خورنده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || همکاسه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (دهار) (از اقرب الموارد). همراه خورنده. (آنندراج) (غیاث اللغات). همخور. همکاسه. (نصاب الصبیان). || بزی که جهت شکار گرگ ونحو آن استاده کنند. || چارپایی که آنرا سبع خورده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || مأکول. (اقرب الموارد): هزار و سیصد مرد بر آن صحرا ضجیع تراب و اکیل غراب گردانیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 227). و رجوع به اکیله شود.
(اَ) [ع.] (ص.) همکاسه، همخور.
قله ای به ارتفاع ۳۰۰۰ متر در کلاردشت چالوس
همخور همکاسه خورده (صفت) همکاسه همخور.