معنی اکثار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اکثار. [اِ] (ع مص) افزودن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || بسیارمال کردن. (دهار). بسیارمال گردانیدن. (یادداشت مؤلف) (المصادر زوزنی). || بسیار گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). بسیار کردن. (غیاث اللغات) (المصادر زوزنی). || بسیارمال شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). || بسیار آوردن سخن و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بسیار آوردن. (از اقرب الموارد). بسیار گفتن. (دهار) (یادداشت مؤلف) (غیاث اللغات): اختصار در سیاقت نظم اولی است از اطناب و اکثار. (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 183). || بر کردن خرمابن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شکوفه بیاوردن خرما. (تاج المصادر بیهقی). شکوفه کردن و میوه آوردن خرما. (یادداشت مؤلف). || بسیار خوردن. (غیاث اللغات). || (اِمص) افزونی و زیادتی. (ناظم الاطباء). || افراط. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف). زیاده روی. زیاده روی کردن: اکثار در اکل. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

(مص م.) بسیار کردن، افزودن، بسیار گفتن، (مص ل.) پرمایه شدن. [خوانش: (اِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

زیاد کردن، افزودن،
زیاده‌روی،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

افزودن، بسیارکردن، پرگویی

فرهنگ فارسی هوشیار

افزودن، مال جمع کردن

فرهنگ فارسی آزاد

اِکْثار، زیاد کردن، افزودن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر