معنی اکباب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اکباب. [اِ] (ع مص) پیش کسی آمدن و اقبال نمودن و لازم گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اقبال بر کاری. (المصادر زوزنی). روی آوردن و لازم گرفتن درس و مانند آن را. (از اقرب الموارد). || خمیدن و میل کردن بسوی کسی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || نگون بر روی افتادن. گویند: اکب علی الامر. قوله تعالی: افمن یمشی مکباً علی وجهه اهدی. (قرآن 22/67) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). نگون افتادن. به رو افتادن. (از غیاث اللغات). به روی افتادن. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 18). (المصادرزوزنی). || بر روی افکندن. (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

افکندن، نگون فتادن، نگونساری

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ نگو نساری نگون فتادن، افکندن

فرهنگ فارسی آزاد

اِکْباب، بر روی در افتادن، اقبال نمودن، افتادن، انداختن (برزمین)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر