معنی اکاره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اکاره. [اَک ْ کا رَ] (ع ص) اکاره. برزگر. || دهقان ساکن یک ده که سهمی از زمینهای دایر ندارد و برای کار کردن به دیه های مجاور می رود. ج، اَکَرَه. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دس تکم گیری، روی آوردن

گویش مازندرانی

کشاورز بی زمین که به روی زمین عاریتی کشت کند، بی کاره، بیگانه...

فرهنگ فارسی هوشیار

دست کم گرفتن روی آوردن (اسم) برزگر، دهقانی ساکن یک ده که سهمی از زمینهای دایر ندارد و برای کار کردن بدیه های مجاور میرود جمع: اکره.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر