معنی اوزبک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اوزبک. [اُ ب َ] (اِخ) عنوان شعبه ای از ایل و طایفه ٔ جوجی خان مغول که بنام اوزبک خان (از اعقاب جوجی) به طوایف اوزبک مشهور شده است. این طوایف نخست در نواحی واقع بین انهار اورال و چو سکونت داشته اند و از امرای آنها اوزبک خان و پسرش جانی بیگ در تاریخ قبل از تیمور مشهورند. بعد از عهد تیمور این امرا در ماوراءالنهر قدرت یافته اند. در عهد صفویه اوزبک و اوزبکان عنوان سلسله ٔ امرای شیبانی است که بوسیله ٔ محمدشاه بخت مشهور به شاهی بک یا شیبک تأسیس شد (905 هَ. ق.) و غالباً بسبب تعصب در تسنن و تجاوز به خراسان با سلاطین صفویه در زدوخورد بوده اند. مرکز امرای این سلسله سمرقند بوده است و امرای مزبور با خانان خیوه و خانان بخارا و خوقند و امرای هشترخان (معروف به خانان جانی) خویشاوند و منسوب بوده اند و دولت آنها نیز عاقبت بوسیله ٔ امرای هشترخان (حاجی طرخان) منقرض شده است. (دایرهالمعارف فارسی).

اوزبک. [اُ ب َ] (اِخ) یکی از سلاطین قوم تاتار موسوم به قاپچاق است از تاریخ 705 هجری تا سال 743 حکمرانی کرد و اکثر اراضی روس را مسخرنمود و به نیت محو نصرانیت و نشر اسلام بلاد روسیه رابین امرای تاتار تقسیم نمود. (قاموس الاعلام ترکی).

اوزبک. [اُ ب] (اِخ) نام یکی از امرای ملوک چراکسه ٔ مصر است. در زمان سلطان بایزیدخان ثانی در جنگ مصر و عثمانی سردار لشکر مصر بود و در جهات سوریه و آتن بپاره ای از فتوحات نایل گشت. (قاموس الاعلام).

اوزبک. [اُ ب َ] (اِخ) مظفرالدین... از اتابکان آذربایجان (607-622هَ. ق.) وی که از حدود سال 600 بداعیه ٔ سلطنت برخاسته بود، برادر اتابک ابوبکر و شوهر دختر طغرل سوم است. دوره ٔ پانزده ساله ٔ سلطنت او که مردی ضعیف النفس وشرابخوار و بوالهوس و لهوولعب دوست بود واقعه ٔ مهمی ندارد جز تجاوزات دائمی گرجیان بحدود مشکین و اردبیل و استیلای مغول در سال 617 بر آذربایجان. اتابک اوزبک که تاب مقاومت ایشان را نداشت با دادن پول و جامه و چهارپای بسیار با مغول از در صلح درآمد و چون باردیگر شنید که باز جمعی از این طایفه عازم تبریزند شهر را رها کرد و بنخجوان رفت. رؤسای تبریز بتدابیری پایتخت اتابکان را از قتل و غارت مغول نجات بخشیدندو اتابک به تبریز برگشت. گرجیان از این وضع پریشان استفاده کردند و چندبار به بلاد اران و آذربایجان دست اندازی نمودند و از اتابک حرکتی ندیدند و او به همین حال نکبت میزیست تا در 622 که شنید جلال الدین منکبرنی خوارزمشاه بقصد تبریز حرکت نموده است، زوجه ٔ خود را در شهر گذاشت و خود بگنجه گریخت. جلال الدین در 17 رجب 622 تبریز را گرفت و ملکه را با احترام به خوی فرستاد و خود بجنگ با گرجستان روانه شد. در برگشتن از تفلیس چون رؤسای تبریز با جلال الدین راه نفاق رفته بودند ایشان را سیاست فرمود و ملکه زوجه اتابک اوزبک را تحت اختیار درآورد و اتابک از این غصه جان سپرد.

اوزبک. [اُ ب َ] (اِخ) هشتمین از خانان گوک اردو یا خانان دشت قبچاق غربی از خاندان باتو از 712 تا 714 هَ. ق. (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام).

فرهنگ عمید

ازبک

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ (اسم)، (صفت) گاه بجای (اوزبکی) بکار رود یکتن از طایفه اوزبک.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر