معنی اوداج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اوداج. [اَ] (ع اِ) ج ِ ودج. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به ودج شود. || ج ِ وِداج. (غیاث اللغات). ج ِ ودج. رگهای گردن. رجوع به ودج شود:
گرفتم رگ اوداج و فشردمش به دو چنگ
بیامد عزرائیل و نشست از بر من تنگ.
حکاک مرغزی.
آن شاه که گویند بجنت برد آنرا
از جود که مر خون ورا ریخت ز اوداج.
سوزنی.
مقراضه ٔ بندگان چه مقراض
اوداج بریده منکران را.
خاقانی.
- فری اوداج اربعه، در اصطلاح فقه دورگی که در دو طرف گردن جاندار است و باید این چهار رگ بریده شود تا ذبح شرعی صورت گیرد.

فرهنگ معین

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ ودج، شاهرگ ها.

فرهنگ عمید

ودج

فرهنگ فارسی هوشیار

رگهای بزرگ کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر