معنی اوایل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اوایل. [اَ ی ِ] (ع اِ) اوائل. ج ِ اول. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به اوائل و اول شود.

فرهنگ معین

جمع اول.، آغازها، پیش ها، پیشینیان. [خوانش: (اَ یِ) [ع. اوائل] (صِ. اِ.)]

فرهنگ عمید

اول

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سرآغاز

مترادف و متضاد زبان فارسی

آغاز، ابتدا، اوایل، اوان، اول، بدو، شروع، عنفوان،
(متضاد) اواخر

گویش مازندرانی

روستایی از دهستان کوه پرات نوشهر

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: اول) نخست ها، یکم ها (اسم صفت) جمع اول. آغازها پیشها، پیشینها پیشینیان.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر