معنی اواره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اواره. [اَ رَ / رِ] (اِ) دفتر حسابی باشد که حسابهای پراکنده ٔ دیوانی رادر آن نویسند و در این زمان آن دفتر را اوارجه گویند. (از آنندراج) (برهان) (ناظم الاطباء):
دوصد طوق پر درج و باره همی
که بد نامشان در اواره همی.
فردوسی.
رجوع به اوارجه شود. || دیوانخانه یعنی دارالاماره که بارگاه ملوک و سلاطین باشد. (آنندراج) (برهان):
همی فزونی جوید اواره از افلاک
که تو بطالع میمون بدو نهادی روی.
شهید.
|| ریزه ٔ آهن را گویند. (از آنندراج). ریزه ٔ آهن که در وقت سوراخ کردن نعل اسب برآید. (ناظم الاطباء) (برهان) (مؤید الفضلاء).

فرهنگ معین

(اِ رِ یا رَ) [معر.] (اِ.) دفتر حسابی که حساب های پراکنده دیوانی را در آن نویسند؛ اوارجه، اوارج.

فرهنگ عمید

دفتری که در آن اقلام درآمد و هزینه و حساب‌های مالیاتی را ثبت می‌کردند، دفتر حساب دیوانی،
دیوان‌خانه: همی فزونی جوید اواره بر افلاک / که تو به طالع میمون بدو نهادی روی (شهید‌بلخی: شاعران بی‌دیوان: ۳۷)،

گویش مازندرانی

آواره – در به در

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر