معنی اهانت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اهانت. [اِ ن َ] (ع مص) اهانه. سبک داشتن کسی را. (صراح از غیاث اللغات). خوار وذلیل گردانیدن. (ناظم الاطباء). حقیر و سبک داشتن کسی را و خواری کردن و با لفظ کشیدن و کردن مستعمل است. (آنندراج). خوار کردن. حقیر داشتن. سبکداشت. حقیر شمردن. خوار داشتن. خوار گرفتن. توهین. تحقیر. استخفاف. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به اهانه شود. || (حامص) حقارت. تحقیر. خواری. ذلت. (ناظم الاطباء). سبکداشت. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).

فرهنگ معین

(اِ نَ) [ع. اهانه] (مص م.) توهین کردن، تحقیر کردن.

فرهنگ عمید

خوار کردن، پست کردن،
سبک داشتن، توهین کردن،
[قدیمی] خواری، پستی،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

خوارداشت، سب ککردن، خارسازی

مترادف و متضاد زبان فارسی

استخفاف، بی‌حرمتی، تحقیر، توهین، خوارداشت، وهن، هتک‌حرمت،
(متضاد) احترام

فرهنگ فارسی هوشیار

سبک داشتن کسی را

فرهنگ فارسی آزاد

اِهانَت، ذلیل و خوار کردن، پست و سبک شمردن، خواری، تحقیر،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر