معنی انیق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
انیق. [اَ] (ع ص) خوب و عجیب. (آنندراج) (غیاث اللغات). نیکو. حسن. معجب. چیز نیک بشگفت آورنده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): چون تاج مملکت و سریر سلطنت بر راء انیق و لقاء بهی ابوالحرث منصوربن نوح آراسته شد... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
بود سرو در باغ و دارد بت من
همی بر سر سرو باغی انیقا.
منوچهری.
انیق. [اَ ی ُ] (ع اِ) ج ِ ناقه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شتران ماده.
خوش آیند.2- شگفت - آور. [خوانش: (اَ) [ع.] (ص.)]
زیبا و پسندیده،
شگفتآور،
پسندیده، تعجب آور
اَنِیْق، اَنِیْقَه، اَنِق، خوب، زیبا، پسندیده،