معنی انگلی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
انگلی. [اَ گ َ] (حامص) حالت و چگونگی موجوداتی که زندگی را بطور طفیلی می گذرانند. طفیلی شدن. || حالت کسانی که در جامعه سربار دیگرانند.
گویش مازندرانی
انگولک – تحریک کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
حالت و چگونگی موجودات و اشخاصی که زندگی را بطور طفیلی میگذرانند طفیلی شدن، حالت کسانی که در جامعه سر بار دیگرانند، طفیلی شدن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.