معنی انعدام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

انعدام. [اِ ع ِ] (ع مص) معدوم شدن و نیست شدن. (ناظم الاطباء). || (اِمص) نابودشدگی. (ناظم الاطباء). و رجوع به منتهی الارب شود.

فرهنگ معین

(مص ل.) معدوم شدن، نابود شدن، (اِمص.) نیستی، نابودی. [خوانش: (اِ عِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

معدوم شدن، نیست شدن، نابودی،

فرهنگ فارسی هوشیار

معدوم و نیست شدن

فرهنگ فارسی آزاد

اِنْعِدام، نابودشدن، نیست شدن، نیستی، نابودی (ذکر این باب در محیط آمده است)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر