معنی انطلاق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
انطلاق. [اِ طِ] (ع مص) رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (ترجمان القرآن جرجانی) (از اقرب الموارد). بشدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). || گشاده گردیدن روی و پیدا شدن بشاشت. (منتهی الارب) (آنندراج). پیدا شدن انبساط در چهره. (از اقرب الموارد). گشاده رو شدن. || رها شدن. (یادداشت مؤلف). || انطلق به (مجهولاً) برده شد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || انطلاق لسان، گشاده زبانی. (از اقرب الموارد) (فرهنگ فارسی معین). || (اِمص) گشاده رویی: از جبین سلطان آثار بشر و انطلاق و مکارم اخلاق معاینه دیدند. (جهانگشای جوینی).
(اِ طِ) [ع.] (مص ل.) گشاده رو شدن، روان شدن، رها شدن.
گشاده شدن،
رها شدن،
گشادهرو شدن،
روان شدن روانگی، گشاده رویی گشاده زبانی (مصدر) گشاده شدن روان شدن رها شدن، گشاده رو شدن، (اسم) گشادگی رهایی. یا انطلاق لسان. گشاده زبانی.
اِنْطِلاق، رفتن، رها شدن، گشوده شدن زبان، فصیح شدن، گشاده روی گشتن،