معنی انخساف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

انخساف. [اِ خ ِ] (ع مص) کور شدن چشم. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کور شدن. (از اقرب الموارد). یقال: انخسفت العین. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || بزمین فرو رفتن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). || پوشیده شدن. (آنندراج). ناپدید شدن. گرفته شدن. (فرهنگ فارسی معین). || گرفته شدن ماه و آفتاب. (آنندراج). گرفتن ماه. (فرهنگ فارسی معین). خسوف. خسف. || (اِمص) گرفتگی ماه. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به خسوف شود.

فرهنگ معین

ناپدید شدن، گرفته شدن، گرفتن ماه. [خوانش: (اِ خِ) [ع.] (مص ل.)]

فرهنگ عمید

فرورفتن،
ناپدید شدن،
کور شدن،
(نجوم) = خسوف

حل جدول

کور شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

کور شدن چشم، ناپدید شدن، ماه گرفتگی

فرهنگ فارسی آزاد

اِنْخِساف، گرفته شدن ماه (خُسُوف)، کور و نابینا شدن، منهدم شدن، پوشیده و مخفی گشتن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر