معنی انجیردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

انجیردن. [اَ دَ] (مص) سوراخ کردن. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ سروری) (فرهنگ فارسی معین). سفتن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). تثقیب. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

(اَ دَ) (مص م.) = انجیر: سوراخ کردن، سفتن.

فرهنگ عمید

سوراخ کردن، سُفتن،

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) (انجیرد خواهد انجیرد بینجیر انجیرنده انجیرده) سوراخ کردن سفتن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر