معنی انتقاص در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
انتقاص. [اِ ت ِ] (ع مص) کم کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). || کم شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (مصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). || گویند نقصه فانتقص. (از اقرب الموارد). بشکاف انگشتان آب چکانیدن بر نره. انتفاص. || عیب کردن مردم را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). عیب کردن کسی را. || حق کسی را کم کردن. (از اقرب الموارد). || (اِمص) کمی و نقصان. (ناظم الاطباء).
(مص م.) کم کردن. کم شمردن، (مص ل.) کم شدن، ناقص شدن، (اِمص.) کمی، نقصان. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]
کم شدن، کمی،
کم کردن،
از حق کسی کاستن،
از کسی عیبجویی کردن،
از حق کسی کم کردن