معنی انبغاء در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

انبغاء. [اِم ْ ب ِ] (ع مص) آسان گردیدن: انبغی الشی ٔ؛ آسان گردید. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). تیسر و تسهل. (از اقرب الموارد). || سزاواربودن: ما انبغی لک ان تفعل، سزاوار نیست ترا، و کذلک ما ینبغی لک. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی هوشیار

آسان گردیدن، سزاوار بودن، تیسر و تسهل

فرهنگ فارسی آزاد

اِنْبغاء، (اِنْبَغی، یَنْبَغی)، لازم بودن، سزاوار و شایسته بودن.
َ

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر