معنی انباره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

انباره. [اَم ْ رَ / رِ] (اِ) پر کردن و انباشتن. (از انجمن آرا، ذیل انبار) (آنندراج، ذیل انبار). || دستگاه الکتریکی که می توان مقداری برق در آن ذخیره کرد و بهنگام لزوم از آن پس گرفت و آن انواع بسیار دارد مانند انباره ٔ سربی و غیره. آکومولاتور. (از فرهنگ فارسی معین، ذیل آکومولاتور).

فرهنگ معین

(اَ رِ) دستگاهی که می توان در آن برق ذخیره کرد و در هنگام لزوم از آن استفاده کرد، آکومولاتور.

فرهنگ عمید

دستگاهی که انرژی برق برای مواقع لزوم در آن ذخیره می‌شود، آکومولاتور، خازن،

حل جدول

پیل، قوه

آکومولاتور

آکومولاتور الکتریکی

پیل

گویش مازندرانی

ساقه و برگ گیاهانی همچون اقطی، سرخس و گزنه که جهت کود خزانه...

فرهنگ فارسی هوشیار

پرکردن و انباشتن مخزن، قوه برق

پیشنهادات کاربران

باتری

پیل

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری