انامه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
انامه. [اِ م َ] (از ع، مص) بخوابانیدن. (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به انامه شود.
انامه. [اَ م َ] (از ع، اِ) انام. مردمان. مردم. (از فرهنگ فارسی معین):
نصر است باب میر که فخر انامه بود
بخشیدنش همه زر، با سیم و جامه بود.
منوچهری.
فرهنگ معین
(اَ مَ) [ع. انام] (اِج.) انام، مردم، مردمان.
فرهنگ فارسی هوشیار
خوابانیدن، نزار کردن، کشتن (اسم) انام مردم مردمان.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.