معنی ام فروة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ام فروه. [اُم ْ م ِ ف َ وَ] (ع اِمرکب) میش. (از المرصع) (آنندراج). || هامه ٔ سر. || منجنیق. (المرصع):
کیف تری ضیع ام فروه
تأخذهم بین الصفا و المروه.
و مقصود شاعر از ام فروه منجنیقی است که حجاج در زمان زبیر با آن مکه را سنگباران کرد. (از المرصع).

ام فروه. [اُم ْ م ِ ف َ وَ] (اِخ) از دختران امام موسی بن جعفر بود. (از مجمل التواریخ و القصص ص 457).

ام فروه. [اُم ْ م ِ ف َ وَ] (اِخ) انصاری. عمه ٔ قاسم بن غنام و از زنان صحابی بوده. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 266 شود.

ام فروه. [اُم ْ م ِ ف َ وَ] (اِخ) دختر ابی قحافه تمیمی. خواهر ابوبکر خلیفه ٔ اول. از زنان صحابی بوده و از وی حدیث روایت شده است. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 265 شود.

ام فروه. [اُم ْ م ِ ف َ وَ] (اِخ) فاطمه یا قریبه، دختر قاسم بن محمدبن ابوبکر. از زنان امام محمد باقر و مادر جعفر صادق و زنی پرهیزکار بوده. (از ریحانه الادب ج 6 ص 230). و نیز رجوع به خیرات حسان ج 1 ص 154 و تذکرهالخواتین ص 59 شود.

ام فروه. [اُم ْ م ِ ف َ وَ] (اِخ) کنیه ٔ یکی از دختران امام جعفر صادق بوده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 230) (مجمل التواریخ و القصص ص 456).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر