معنی امزاح در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

امزاح. [اِ] (ع مص) وادیج ساختن انگور را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). چوب بست ساختن برای مو. (از اقرب الموارد).

فرهنگ فارسی هوشیار

وادیج ساختن (وادیج داربست یدا چوب بندی را گویند که بر آن تاک بالا رود

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر