معنی امتراس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
امتراس. [اِ ت ِ] (ع مص) خویشتن بچیزی بخاریدن. (تاج المصادر بیهقی) (از شرح قاموس) (از آنندراج) (از متن اللغه). || درماندن زبان در سخن در وقت پیکار. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || ستیزه کردن. (آنندراج). ستیزه کردن سخنرانان و فصیحان در خصومت و بر یکدیگر گرفتن. (ایراد گرفتن). (از اقرب الموارد). || سوده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
فرهنگ فارسی هوشیار
ستیزیدن، خود راخاراندن خود خاریدن، سوده شدن سودگی ساییدن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.