معنی امتثال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
امتثال. [اِ ت ِ] (ع مص) بجای آوردن فرمان. (مصادر زوزنی). فرمانبرداری. (غیاث اللغات). فرمانبرداری کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). فرمان بردن: بندگان را از امتثال چاره نیست. (تاریخ بیهقی). بندگان را از امتثال فرمان چاره نباشد. (کلیله و دمنه).
هرچه آید بدان مثال از تو
نبود امتثال را تأخیر.
سوزنی.
همه حکم او را امتثال نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). سلطان این مثال به امتثال تلقی کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
گفت روبه جستن رزق حلال
فرض باشد از برای امتثال.
مولوی.
کمینه بنده از امتثال و انقیاد چاره ندید. (جامع التواریخ رشیدی). غلامان احوص بدان امتثال نمودند. (تاریخ قم). || پیروی کردن طریقه ٔ کسی را و تجاوز نکردن از آن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || مثل آوردن و داستان زدن و داستان گفتن. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). مثل زدن شعری یا سخنی را. (از اقرب الموارد). || تصور نمودن و با خود صورت بستن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از قطر المحیط). || قصاص گرفتن از قاتل. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
(مص م.) فرمان بردن، (اِمص.) فرمانبرداری. [خوانش: (اَ تِ) [ع.]]
فرمانبرداری کردن، اطاعت کردن،
پیروی کردن از طریقه یا امری،
اطاعت، پیروی، فرمانبرداری، فرمانبری
به جای آوردن فرمان، فرمانبرداری کردن، فرمانبردن
اِمْتِثال، فرمان بردن، اطاعت کردن، حکایت کردن، بیان نمودن،