معنی التیاث در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

التیاث. [اِ] (ع مص) درآمیختن. آمیخته شدن. (منتهی الارب) التباس. (اقرب الموارد). || دشخوار شدن کار بر کسی. (تاج المصادر بیهقی). || جامه در خود پیچیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || پیچیده شدن چیزی بر چیزی. (تاج المصادر بیهقی). || التفات کردن. || سستی و درنگی کردن. (منتهی الارب). درنگی کردن. (اقرب الموارد). || در گفتار بحجت درماندن. (اقرب الموارد). || فربه شدن. (منتهی الارب). فربه و نیرومند گردیدن. (اقرب الموارد). || توانا گردیدن. (منتهی الارب). || به خون آلوده گشتن. (اقرب الموارد). || بازداشتن کسی را از چیزی. || بازداشتن. (منتهی الارب).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ درآمیختن، درنگی کردن، فربه شدن، بند کردن، توانا شدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر