معنی اقلاق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اقلاق. [اِ] (ع مص) بی آرام ساختن و جنبانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بی آرام کردن. (تاج المصادر بیهقی). || اندوهگن کردن. (تاج المصادر بیهقی).
بی آرام کردن، آرام بودن، جنبانیدن. [خوانش: (اِ) [ع.] (مص م.)]
ناآرامی بی آرام کردن، جنبانیدن (مصدر) بی آرام کردن آرام بودن، جنبانیدن.
اِقْلاق، حرکت دادن، جنبانیدن، بی آرام کردن،