معنی اقط در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اقط. [اَ / اِ / اُ / اَ ق َ / اَ ق ِ / اُ ق ُ / اِ ق ِ] (ع اِ) کشک و پینو و قروت و دوغ منجمد از شیر گوسپند و جز آن پس از رفع مائیت خشک کرده باشند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (منتهی الارب). ج، اُقطان. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). اقط بکسر و بکسرتین بمعنی پنیر که آنرا قرت و کشک نیز گویند و آن ماست و جغرات خشک کرده شده است که آنرا نانخورش سازند. (غیاث اللغات) (آنندراج) (شرح نصاب). کشک در هم. (مهذب الاسماء). ماستینه. (تفلیسی).

اقط. [اَ] (ع مص) کشک در طعام کردن. || کشک خورانیدن کسی را. || بر زمین زدن حریف خود را. || آمیختن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

اقط. [اَ ق َ] (ع مص) بسیار کشک گردیدن شخص. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی هوشیار

ماست بندی درآمیختن کشک خوراندن ماست کشک: پینو (قرت ترکی) (اسم) کشک پینو ماستینه.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر