اقزام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اقزام. [اَ] (ع اِ) ج ِ قَزَم. رذال الناس. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). مردم فرومایه. (آنندراج). رجوع به قزم شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: قزم) فرومایگان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر