معنی اقاویل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اقاویل. [اَ] (ع اِ) ج ِ اقوال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جج ِ قول. (ترجمان القرآن) (ناظم الاطباء) (آنندراج): و اقاویل انصاف ازاباطیل خلاف صیانت کنی. (سندبادنامه). او را بمواعیدزور و اقاویل غرور بفریفت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
(اَ) [ع.] (اِ.) جِ اقوال، ججِ قول.
قول qo [w] l
(تک:اقوال تک: قول) گفته ها گفتارها (اسم) جمع اقوال جمع الجمع: قول گفتارها سخنان.
اَقاوِیل، گفتارها، سخنان، عقائد و نظریات (مفرد: قَول، جمع: اَقْوال جمع الجمع: اَقاوِیل)،