معنی افسانه گویی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

افسانه گویی. [اَ ن َ / ن ِ] (حامص مرکب) نقل گویی. قصه گوئی. (ناظم الاطباء). قصه پردازی. حکایت سازی. عمل افسانه گوی:
همه کارشان شوخی و دلبری
گه افسانه گویی گه افسونگری.
نظامی.
و رجوع به افسانه گو شود.

فرهنگ عمید

قصه‌گویی، افسانه گفتن،

فرهنگ فارسی هوشیار

قصه گویی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر