معنی اغتنام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اغتنام. [اِ ت ِ] (ع مص) غنیمت گرفتن. (آنندراج) (المصادر زوزنی). بغنیمت داشتن. (مجمل اللغه) (تاج المصادر بیهقی). غنیمت شمردن. (منتهی الارب). افتراص. (تاج المصادر بیهقی). انتهاز. (یادداشت بخط مؤلف). غنیمت شمردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد): شمس المعالی در اکرام مقدم و احترام جانب و اغتنام مورد او همه غایتی رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 43). || غنیمت گرفتن از کنار. (آنندراج) (یادداشت بخط مؤلف). || انتهاز غنم، بدست آوردن گوسفند. (از اقرب الموارد).
- اغتنام فرصت، دریافتن فرصت. دریافت وقت. (یادداشت بخط مؤلف).
(اِ تِ) [ع.] (مص م.) غنیمت شمردن.
غنیمت شمردن، غنیمت دانستن چیزی،
غنیمت گرفتن، غنیمت شمردن
اِغْتِنام، غنیمت شمردن، غنیمت دانستن،