معنی اعمال کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اعمال کردن. [اِ ک َ دَ] (مص مرکب) بکار بستن. بکار انداختن. بکار بردن. عمل کردن.
- اعمال نفوذ کردن، نفوذ و قدرت را بکار بستن. از مقام خود در انجام دادن کاری استفاده کردن. اعتبار و شخصیت خود را بکار بردن.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ورزانیدن

فرهنگ فارسی هوشیار

بکار بستن، بکار بردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر