معنی اعتبارنامه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اعتبارنامه. [اِ ت ِ م َ / م ِ] (اِ مرکب) نامه ای که در آن جمعی از مردمان مشهور براستی و درستی و تدین و قدر و منزلت کسی گواهی داده باشند. (ناظم الاطباء).در اصطلاح، ورقه ای که اعضای انجمن نظار امضاء کنند ووکالت کسی را به اطلاع وزارت کشور و مجلس برسانند. (فرهنگ فارسی معین). || در اصطلاح دیپلماسی، ورقه ٔ معرفی سفرای کبار و وزرای مختار. استوارنامه. (فرهنگ فارسی معین). || در اصطلاح بانکی، نوشته ای است که از طرف بانکی بشخصی داده شده و اعتبار آن شخص را معین میکند و آن شخص بهر بانکی که از طرف بانک اول است برود میتواند برابر آن مبلغ دریافت دارد و مبلغ دریافت شده در پشت آن ورقه نوشته میشود.
(~. مِ) [ع - فا.] (اِمر.) ورقه ای که اعضای انجمن نظار امضا کنند و وکالت کسی را به اطلاع وزارت کشور و مجلس برسانند.
(بانکداری) سندی که بانک برای تایید اعتبار مشتری خود نزد بانکهای دیگر به وی میدهد،
(سیاسی) معرفینامه و حکم انتصاب سفیر یا وزیرمختار که از طرف دولت صادر میشود تا در کشور دیگر به رئیس آن کشور ارائه دهد، استوارنامه،
استوارنامه
استوارنامه
(اسم) ورقه ای که اعضای انجمن نظار امضا کنند و وکالت کسی را باطلاع وزارت کشور و مجلس رسانند. یا اعتبارنامه سیاسی. ورقه معرفی سفرای کبار و وزرای مختار استوار نامه.