معنی اظهر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اظهر. [اَ هََ] (ع ن تف) روشن تر و آشکارتر. (آنندراج). آشکارتر و ظاهرتر. آشکارتر و نمایان تر. (ناظم الاطباء):
فضل تو ظاهر است بر همه کس
کرم تو ز فضل تو اظهر.
سوزنی.
- علی الاظهر، بنابر آنچه آشکارتر و پیداتراست.
- و هوالاظهر، و آن آشکارتر است. و آن واضح تر است.
- امثال:
اظهر من الشمس، روشن تر و نمایان تر از آفتاب. (آنندراج) (ناظم الاطباء).

اظهر. [اَ هَُ] (ع اِ) ج ِظَهر، پشت. (آنندراج) (اقرب الموارد) (متن اللغه).

اظهر. [اَ هََ] (اِخ) از شاعران هندوستان و نامش احمدخان بود. او راست:
الهی در دلم انداز عشق بی محابا را
کنم تا سیر چون فرهاد و مجنون کوه و صحرا را.
(از قاموس الاعلام ترکی).
صاحب الذریعه می نویسد: شعر وی در گلشن (ص 26) آمده و صاحب قاموس الاعلام و سپس صاحب ریحانه الادب آنرا نقل کرده اند. (الذریعه ج 9 قسم اول). صاحب گلشن می نویسد: ساکن شاه جهان پور است و این اشعار را نیز بنام وی آورده است:
سخن بستیم در مضمون نازک چون رگ گلها
بجز رنگین خیالان کس نفهمد معنی ما را
مکن از اهل عالم رشته گر سیر فلک خواهی
کجا پرواز باشد طایران رشته بر پا را
اگر واصل بوحدت می شوی فارغ ز کثرت شو
که یک سوزن گسست از رشته ٔ وحدت مسیحا را.
(صبح گلشن ص 26).
رجوع به ریحانه الادب شود.

اظهر. [اَ هََ] (اِخ) خطاط. میرخواند وی را در زمره ٔ خطاطان عصر تیموریان آورده و در خط خوش او را به ابن مقله و یاقوت همانند کرده است. رجوع به حبیب السیر ص 116 شود. نامش ظهیرالدین بوده و در رساله ٔ نمونه ٔ خطوط خوش کتابخانه ٔ سلطنتی ایران از وی یاد شده است. رجوع به ص 5، 22، 123 و 125 رساله ٔ مذکور شود.

اظهر. [اَ هََ] (اِخ) نامش میرغلامعلی دهلوی و از شاعران هندوستان بود و در سال 1182 هَ. ق. در مرشدآباد درگذشت. او راست:
نه مرا تو می شناسی، نه ترا شناختم من
بکدام آشنائی، ز تو دردسر گرفتم.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 995).
و آغابزرگ طهرانی می نویسد: وی شاگرد شمس الدین فقیر بود و بسال 1170 هَ. ق. به عظیم آباد (هند) مهاجرت کرد ودر همانجا درگذشت. برخی از اشعار وی در گلشن (ص 26) آمده و صاحب قاموس الاعلام و مؤلف ریحانه الادب آنها را نقل کرده اند. (از الذریعه قسم اول از ج 9 ص 80). ومؤلف صبح گلشن می نویسد: وی در روزگار علی وردیخان بهادر مهابت جنگ به عظیم آباد آمده و از آنجا به مرشدآباد رفته و همانجا زندگی را بدرود گفته است. (صبح گلشن ص 26). و صاحب گلشن این اشعار را نیز به وی نسبت داده است:
عشق تو دگر گداخت ما را
این فتنه کجا شناخت ما را
از دست جنون دل چه پرسی
در اول داو باخت ما را.
...
نماند طاقت پرواز سیر بُستانم
ستمگران پر و بال مرا چرا بستند
برنگ توبه ٔ فصل ِ بهار سنگدلان
هزار عهد بمن بسته اند و بشکستند.
(صبح گلشن ص 27).
و رجوع به ریحانه الادب شود.

فرهنگ معین

(اَ هَ) [ع.] (ص تف.) ظاهرتر، آشکارتر.،~ من الشمس بسیار آشکار، کاملاً واضح.

فرهنگ عمید

ظاهرتر، آشکارتر،

فرهنگ فارسی هوشیار

روشنتر، آشکارتر، نمایانتر پشتها پشتها

فرهنگ فارسی آزاد

اَظْهَر، آشکار تر (ین)، ظاهرتر (ین)، نمایان تر (ین)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری