معنی اطم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اطم. [اُ] (ع اِ) حصار سنگین. (آنندراج) (منتهی الارب). پناهگاه. ج، آطام. (مهذب الاسماء). کوشک و هر قلعه ٔ سنگین. (ناظم الاطباء).حصن. (از اقرب الموارد). || قصر. || هر خانه ٔ چهارگوش مسطح. ج، آطام، اُطُم. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، آطام، اطوم. (ناظم الاطباء).

اطم. [اُ طُ / اُ] (ع اِ) قلعه های چند مر اهل مدینه را. ج، آطام و واحدآنها را اَطَمه گویند. (ناظم الاطباء). بمعنی دژهاست و بیشتر حصن های مدینه را بدین نام خوانند و گاه بر جز حصون نیز اطلاق شود. ج، آطام. اوس بن مغراء گوید:
بث الجنود لهم فی الارض یقتلهم
ما بین بصری الی آطام نجرانا.
و زیدبن خیل طایی گوید:
انیخت بآطام المدینه اربعاً
و عشراً یغنی فوقها اللیل طائر
فلما قضی اصحابنا کل حاجه
و خط کتاباً فی المدینه ساطر
شددت علیها رحلها و شلیلها
من الدرس و الشعراء و البطن ضامر.
(از معجم البلدان).

اطم. [اَ طَ] (ع مص) خشم گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || منضم گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). انضمام. (از ذیل اقرب الموارد). || مبتلا شدن بعلت اُطام. (منتهی الارب) (آنندراج). مبتلا گشتن انسان و شتر به بیماری اطام که حبس بول و پشگل است از درد. (از ذیل اقرب الموارد). || گزیدن چنانکه دست خود را. (منتهی الارب).

اطم. [اَ] (ع مص) دست خود را گزیدن. (از ذیل اقرب الموارد). گزیدن چنانکه دست خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || افکندن چنانکه پلیدی خویش را. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد). || تنگ ساختن دهانه ٔ چاه را. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از لسان العرب). || بند کردن و قفل کردن در را. (منتهی الارب).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ خشمیدن، چسبیدن پیوستن، بند آمدن: پیشاب

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر