معنی اشترکین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
اشترکین. [اُ ت ُ] (ص مرکب) شترکین. شتردل. کینه توز. کینه دار. || غدار. (انجمن آرای ناصری). رجوع به شترکین شود.
فرهنگ عمید
کینهتوز، کینهدار، کینهجو، مانند شتر،
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) اشتردل.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.