معنی اشبال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اشبال. [اَ] (ع اِ) ج ِ شِبْل.
- ابواشبال، شیر بیشه. (ناظم الاطباء).

اشبال. [اِ] (ع مص) مهربانی کردن بر کسی. || اعانت نمودن. || اشبلت المراءه علی ولدها؛ پرورد آن بیوه زن بچه را و شوی نکرد. (از ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ شِبل، بچه شیر.

یاری کردن، روآوردن. [خوانش: (اِ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ عمید

شبل

فرهنگ فارسی آزاد

اَشْبال، بچه های شیر (شیر بچه ها)، (مفرد: شِبْل)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر