معنی اسکناس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اسکناس. [اِ ک ِ] (روسی، اِ) (کلمه ٔ روسی شده از آسین یای ِ فرانسه) چاو. شهروا. شهرروا و اهل الصین لایبتاعون بدینار و لا درهم و جمیع ما یتحصل ببلادهم من ذلک یسبکونه قطعاً کما ذکرناه و انما بیعهم و شراؤهم بقطع کاغذ کل قطعه منها بقدر الکف مطبوعه بطابع السلطان و تسمی الخمس والعشرون قطعه منها بالشت (بباءِ موحده و لام مکسوره) و هی بمعنی الدینار عندنا و اذا تمزقت تلک الکواغذ فی ید انسان حملها الی دار کدارالسکه عندنا فأخذ عوضها جدداً و دفع تلک و لایعطی علی ذلک اجره. (ابن بطوطه). و رجوع به بالشت و بالش شود.

فرهنگ معین

(اِ کِ) [روس.] (اِ.) پول کاغذی.

فرهنگ عمید

پول کاغذی پشتوانه‌دار که دارای مبالغ و ارزش‌های گوناگون است،

حل جدول

نوت

مترادف و متضاد زبان فارسی

پول، وجه

فرهنگ فارسی هوشیار

پول کاغذی پشتوانه دار

پیشنهادات کاربران

پولبرگ

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر