معنی اسهام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اسهام. [اَ] (ع اِ) ج ِ سَهْم. (دهار). اسهام که معمولاً جمع سهم بمعنی بهره و نصیب استعمال میشود از کلمات مستحدث است و در کتب لغت معتبر نیامده، آنچه موجود است در جمع سهم بمعنی تیر، سِهام، و در جمع سهم بمعنی بهره، اَسْهُم و سُهْمان و سُهْمَه میباشد، ولی فیومی در جمع سهم بمعنی بهره، بجای سهمه، سهام را ذکر کرده است.
اسهام. [اِ] (ع مص) بسیار کردن سخن را: اسهم الرجل. (منتهی الارب). || قرعه افکندن. (تاج المصادر بیهقی). قرعه برانداختن: اَسهم بینهم، قرعه زدند با هم. || صاحب بهره و شریک کردن. بهره دادن.
(اَ) [ع.] (اِ.) جِ سهم، بهره ها، بخش ها.
(تک: سهم) بون ها در تازی به جای اسهام گفته میشود پشک انداختن، بسیار سخنی سخن دراز کردن (اسم) جمع سهم بهره ها بخشها. توضیح در عربی جمع سهم بمعنی بهره (اسهم) آمده.