معنی اسقب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
اسقب. [اَ ق ُ] (ع اِ) ج ِ سَقب، بمعنی شترکره.
اسقب. [اُ ق ُ] (اِخ) شهری از عمل برقه و بدان منسوبست ابوالحسن یحیی بن عبداﷲبن علی اللخمی الراشدی الاسقبی. (معجم البلدان). قصبه ای است در برقه یعنی بنغازی. (قاموس الاعلام ترکی).
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: سقب) شتران نوزاد نو اشتران
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.