معنی اسخین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اسخین. [اِ] (اِخ) اسخینس. در جنگهای ایران با یونان در زمان داریوش بزرگ، وقتی که اهالی ارتری از نزدیک شدن پارسیان آگاه شدند، از آتن استمداد کردند و آتنی ها چهار هزار تن بکمک ایشان فرستادند، ولی در خود ارتری اتفاق و اتحادی نبود و قسمتی از اهالی تصمیم گرفتند از سنگ های زیر آب در اوبه استفاده کرده فرار کنند و قسمت دیگر از جهت طمع ترجیح دادند که شهر را تسلیم شاه پارس کرده پاداشی بگیرند. شخصی اِسخین نام پسر نتن چون وضع را چنین دید به آتنی ها گفت به اوطان خود بازگردید چه با این حال اهالی ارتری باعث فنای خود و شما خواهند شد. آتنی ها نصیحت او را پذیرفته برگشتند. بعد سپاه ایران به ارتری درآمد. (ایران باستان ص 670).

اسخین. [اِ] (اِخ) اِسخینُس. یکی از فلاسفه ٔ اثینه (آتن). پدر او مبار (عصیب) فروش و بقول دیوژِن لائِرت وی پسر لیسانیساس بود و با سقراط رابطه ٔ دوستی بی آلایش داشت و گویند سقراط درباره ٔ اسخینس گفته بود: تنها پسر مبار (عصیب) فروشی مرابحق المعرفه شناخته و چنانکه باید احترام کرده است، و باز دیوژن گوید: کسی که بسقراط پیشنهاد فرار از زندان کرد همین اسخینس بود نه اقریطون. ولی این حکیم دانشمند بفقر و فاقه روزگار میگذرانید. سقراط او را اندرز میداد که از خویشتن وام گیرد، یعنی از خرج خود بکاهد و قناعت و صرفه جوئی پیش گیرد تا محتاج ناکسان نشود. هنگامی مبلغی بدو وام دادند و او دکان عطرفروشی در آتن باز کرد اما بخت او یاری نکرد و کار وی به افلاس کشید. آنگاه عزم رحیل بسرقسطه (سیراکوز) کرد و بدربار حکمران آن ناحیت التجا برد. آریستیپوس او را گرامی داشت و سپس هنگام تبعید دیونی سیوس اصغر، به آتن بازگشت و مجدداً دچارمضیقه گردید. تدریس فلسفه آزادانه و در ملأ عام ممکن نبود، زیرا که کار به اهانت و تمسخر افلاطون و ارسطو میکشید، ناگزیر اسخینوس بتدریس خصوصی آغاز کرد و بنوشتن خطابه های قضاه نیز توجهی خاص مبذول داشت. در رساله ٔ فتیوس خطابه های قضائی فرینی خوس را جمعآوری کرده و او را در ردیف بهترین خطبا معرفی می کند و می گوید: خطابه های فرینی خوس مقیاس و معیار سبک سلیم آتیکی است. هرموگنس هم از این خطیب به احترام نام می برد. اسخینوس چند رساله ٔ فلسفی داشته لکن مقداری ناچیز از آنها باقی مانده است. (دائرهالمعارف بریتانیکا). سه رساله منسوب بوی بنام: تقوی، ثروت، مرگ بلاشک از او نیست و از مؤلفی مجهول است که بغلط بدو نسبت کرده اند. (قاموس الاعلام ترکی).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر