معنی استعتاب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

استعتاب. [اِ ت ِ] (ع مص) از کسی خواستن که ترا خشنود کند. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). طلب رضاجوئی کردن از کسی. || آشتی خواستن. (تاج المصادر بیهقی). آشتی و صلح خواستن. (زوزنی). || بخشیدن رضا و خشنودی کسی را: استعتبه، بخشید اورا رضا. || آرزو کردن چیزی. و منه قوله تعالی: و ان یستعتبوا فما هم من المعتبین (قرآن 24/41)، ای ان یستقیلوا ربهم لم یقلهم ای لم یردهم الی الدنیا. || بازگردیدن از بدی. (منتهی الارب).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ خرسندی خواستن، خرسندی بخشیدن، ازبدی باز گردیدن

فرهنگ فارسی آزاد

اِسْتِعْتاب، طلب رضایت کردن، راضی ساختن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر