معنی استری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

استری. [اَ ت َ] (حامص) چموشی.
- استری کردن، چموشی کردن. توسنی کردن. بدقلقی کردن:
آید هر آنکه با تو کند استری بفعل
در هاون هوان بضرورت چو استرنگ.
سوزنی.

استری. [اِ] (اِخ) قصبه ایست در خطه ٔ گالیسی در 65 هزارگزی جنوب لمبرگ در ساحل نهر استری.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر