معنی استاذالدار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

استاذالدار. [اُ ذُدْ دا] (ع ص مرکب، اِ مرکب) استادالدار. وکیل دار. استاد سرای: و امّا الشرقیه [من بغداد] فهی الیوم دارالخلافه و کفاها بذلک شرفاً و احتفالاً و دورالخلیفه مع آخرها و هی تقع منها نحو الربع او ازید لأن ّ جمیعالعباسیین فی تلک الدیار معتقلین اعتقالاً جمیلاً لایخرجون و لایظهرون و لهم المرتّبات القائمه بهم وللخلیفه من تلک الدیار جزء کبیر قد اتخذ فیها المناظر المشرفه و القصور الرائقه و البساطین الأنیقه و لیس له الیوم وزیراً انّما له خدیم یعرف بنائب الوزارهیحضر الدیوان المحتوی علی اموال الخلافه و بین یدیه الکتب فینفذ الأمور و له قیم علی جمیع الدیار العباسیه و امین علی کافه الحرم الباقیات من عهد جدّه و ابیه و علی جمیع من تضمه الحرمه الخلافیه یعرف بالصاحب مجدالدین استاذالدار لهذه القبه و یدعی له اثر الدهاءللخلیفه و هو قلما یظهر للعامّه اشتغالاً بما هو بسبیله من امور تلک الدیار و حراستها و التکفّل بمغالقها و تفقدها لیلاً و نهاراً. و رونق هذا الملک انّما هو علی الفتیان و الاحابش المجابیب منهم فتی اسمه خالص. (رحله ٔ ابن جبیر ص 180). لمّا توفّی الوزیر عون الدین بن هبیره اعتقل الدیوان العزیز جماعه من اصحابه و کان العماد فی جمله من اعتقل لانّه کان ینوب عنه فی واسط تلک المدّه فکتب من الحبس الی عمادالدین عضدالدین بن رئیس الرؤساء و کان حینئذ استاذالدار المستنجدیه. ذلک فی شعبان سنه ستین و خمسمائه (560 هَ. ق.). (تاریخ ابن خلکان چ تهران ج 2 ص 190). و اقام [ابن العلقمی وزیرالمعتصم] عند خاله عضدالدین ابی نصر المبارک بن الضحاک و کان استاذالدار و لما قبض علی مؤیدالدین القمی و کان استاذ فوضت الاستاذالداریه الی شمس الدین ابن الناقد ثم عزل و فوضت الاستاذداریه الی ابن العلقمی... (فوات الوفیات). امیرالمؤمنین بود با تنی چنداز خاصگیان چون استاذالدار و حاجب الباب... (اسرارالتوحید چ تهران ص 299). و رجوع به استادالدّار شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر