معنی اسب ریس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
اسب ریس. [اَ] (اِ مرکب) عرصه و میدان. میدان اسب دوانی. اسپ ریس. اسپ ریز. اسب رز. اسب رس. رجوع به اسپ ریس شود.
فرهنگ معین
مسافتی که اسب در یک روز می تواند بپیماید، میدان اسب دوانی. [خوانش: (~.) [په.] (اِمر.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
راهی که اسب بیک روز تواند پیمود، (اسم) عرصه ای که اسب در آن تاخت کند میدان اسب دوانی اسب رس اسب رز اسپ ریس، میدان چوگان بازی و نمایش و رژه، میدان جنگ.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.