معنی اساک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اساک. [اَس ْ سا] (اِخ) شهری در ایالت استائوئن که آتشکده ٔ مهمی بدانجا بود و ارشک مؤسس سلسله ٔ اشکانی در حضور آن بتخت شاهنشاهی نشست و هوفمان حدس زده است که آن آتشکده نسبتی با آذر برزین مهر دارد. (ایران در زمان ساسانیان ترجمه ٔ یاسمی ص 107). بعضی این شهر را قبل از تسخیر شهر صددروازه یابنای دارا پایتخت اشکانیان میدانند و آنرا با قوچان یا بجنورد مطابقت میدهند. (ایران باستان ص 2642).
اساک. [اُ] (اِخ) سردار پارتی معاون پاکر که در جنگ با کاسیوس کشته شد. (ایران باستان ص 2335).
از گیاهان خودرو