معنی اسافل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اسافل. [اَ ف ِ] (ع ص، اِ) ج ِ اسفل. پائین ترین ها. کمینها. (غیاث اللغات). پائین ها. زبون تران. ضد اعالی. || سرینهای مردم. (غیاث). سواءه: زن قدری زهر در ماشوره نهاد یک جانب در اسافل برنا... (کلیله و دمنه). || شتران ریزه. (منتهی الارب). شتران خرد. || عَبل الاَسافل، ضخم الفخذین و الساقین.
- اسافل اعضاء، سواءه.
- اسافل ناس، ادانی. سَفَله.

فرهنگ معین

(اَ فِ) [ع.] (ص. اِ.) جِ اَسفل، فرو - دستان. (طبقه پست)، زیردستان.

فرهنگ عمید

افراد طبقۀ پایین جامعه، طبقات پایین،
افراد فرومایه،
[مجاز] آلت تناسلی،

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: اسفل) فرودستان، سرین ها، شتران خرد (صفت اسم) جمع اسفل. زیرتران پایین تران، فروتران فرودستان (طبقه پست) زیر دستان مقابل اعالی. یا اسافل ناس. مردمان فرومایه. یا اسافل و اعالی. فروتران و برتران، سرینهای مردم کفلها. یا اسافل اعضا. اندامهای زیرین اعضای فرودین عضوهای پایینی بدن عضوهای بدن از سرین به پایین یا اسافل بدن. عضوهای زیرین بدن اندامهای پایینی تن.

فرهنگ فارسی آزاد

اَسافِل، پائینتران، فرودستان، زیر دستان (در مقابل اَعالی)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر