معنی ازکی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ازکی. [اِ] (اِخ) نام قریه ای بعمان ازارقه را، و در آن آبهای بسیار و باغهاست.

ازکی. [اَ کا] (ع ن تف) نعت تفضیلی از زکی. پاکتر. (غیاث اللغات). صالحتر. (مجمل اللغه). پاکیزه تر. زکی تر: برسولی فرستاده آمد [حصیری] تا سلام وتحیت ما [مسعود] را اطیبه و ازکاه بخان رساند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 209). || لذیذتر. (غیاث اللغات). || روشن تر. (مؤید الفضلاء).

فرهنگ معین

پاکتر، پارساتر. [خوانش: (اَ کا) [ع.] (ص تف.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

پاکیزه وپر هیزکارتر پاکیزه وپرهیزکارتر

فرهنگ فارسی آزاد

اَزْکی، پاک تر (ین)، پارساتر (ین)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر